به گزارش همشهری آنلاین، گزیدهای از یادداشت «علی اکبرزاده» نماینده مردم ورزقان و خاروانا در مجالس پنجم و ششم که با عنوان «افتتاح شهرستان ورزقان» در وب سایت شخصی وی منتشر شده، در ادامه آمده است:
«اهالی شهرستان ورزقان، آروزهای متعددی در زمینههای توسعه منطقهشان داشتند که خیلی از آنها بدون تاسیس شهرستان هرگز تحقق نمییافت چراکه منطقه مذکور همزمان با کرج بخش شده بود و کرج هم که معلوم بود چقدر از همسالی خودش پیشی گرفته و به قلههای پیشرفت و توسعه دست یافته بود و هم اینکه چقدر از همزاد خودش فاصله گرفته و ملعبهای برای فرصتطلبان شده بود.
وانگهی یکی از دردهای بی درمان منطقه این بود که بارها مورد تجزیه و پراکندگی قرار گرفته و پلی برای بهروزی و ارتقاء سایر مناطق شده و عمق داغ محرومیتش روز به روز و سال به سال عمیقتر و عمیقتر میگردید. هر که هم صحبت از تغییر وضعیتش میکرد مردم باور نداشته و بی تفاوت از کنارش میگذشتند چون بعد از انقلاب سه بخش خواجه، خاروانا و سیهرود از تجزیه منطقه تشکیل یافته و چندین روستا هم به بخشهای همسایه متصل گشته بود. در کنار مردم نشستن همان و باز شدن باب گلایهها و ناراحتیها هم همان و هیچ مسئولی هم پاسخگوی صحیح این مطالبات نبوده است و اگر هم پیگیریهایی میشد از روی رفع تکلیف و کسب آرامش مردم بود.
تا اینکه انتخابات دوره پنجم مجلس شورای اسلامی، فاز و مرحله جدیدی را پیش روی مردم و مسئولین قرار داد. تقریباً مردم کمی باور کردند که شاید به جای تعویض مدیران و آبدارچیها و غیره اینبار فکری هم به حالشان بکنند و لذا سطح مطالبات مردم و توقعات بجایشان بالاتر گرفت و از مسئولین درخواست خودشان را به جد پیگیری نمودند.
اینجانب در دوره پنجم در این رابطه تلاشهای شبانهروزی انجام و به حضور رئیسجمهور وقت آقای هاشمی رفسنجانی رسیده و دستور لازم را به وزارت کشور اخذ و همگام با مردم، تلاش وافری را انجام دادم و وزیر کشور وقت هم دستور اقدام مساعد را صادر ولی به علت اتمام دوره آقای هاشمی عملاً کاری انجام نگرفت و به قول معروف بازی به وقت اضافی کشیده شد.
یادم نمیرود اواخر دوره پنجم مجلس شورای اسلامی بود که مردم پیگیر چرایی امور از بنده و استاندار وقت بودند و باز هم وعدههای امیدوارکننده مسئولین انتظار آنان را طولانیتر میکرد. انتخابات دوره ششم مجلس شورای اسلامی برگزار گردید و بنده باز هم و با قاطعیت آرای مردم، انتخاب شدم بعد از پایان انتخابات، سوء تفاهمی هم در شهر ورزقان به وجود آمد که تا مدتی تداوم یافت. بنده دیگر فرصت را غنیمت شمرده و از اعتباری که نسبت به انتخاب مردم شریف بدست آورده بودم استفاده کرده و حلقه پیگیریها را تنگتر و تنگتر کردم. دیدارهای مختلف با کابینه دولت، هماهنگی با استانداران وقت و نهایتاً دو دیدار موثر با ریاست دولت در این راستا مثمر ثمر واقع گردید و آخرین دیدار با وزیر کشور وقت آقای موسوی لاری تمامکننده بحث طولانی پروسه پیگیری پرونده تاسیس شهرستان ورزقان بود که به اتفاق جمعی از نمایندگان انجام گرفت.
لازم به یادآوری است که در این راستا بیش از 50 دیدار موثر ملی و استانی، بیش از 300 فقره پیگیری تلفنی و بیش از 147 فقره مکاتبه مستقیم با مسئولین انجام گرفت تا اینکه این پرونده قطور جهت طی مراحل اداری به کمیسیون مربوطه در هیات دولت ارسال گردید.
با توجه به کمرنگ بودن روابط فیمابین در شهر ورزقان من در این مدت تلاشم را صد چندان کرده بودم تا باب آشتی با یک هدیه مناسب و در شأن مردم شهرستان باز شود و لذا دوستانی که ارتباط مستقیم با مسئله داشتند و از اوضاع کمی با خبر بودند مرا در این جهت تشویق و یاری میکردند. اوضاع پیچیدهتر بود؛ از طرفی عدهای از اهالی از این مسئله راضی نبودند و از طرق مختلف هم نمک بر زخمها پاشیده میشد و از طرف دیگر عدهای نیز مسئله را غیرممکن میدانستند و لذا آتشی کاملا" زیر خاکستر بوده و در منطقه هر آن احتمال ناآرامی میرفت.
تابستان 1380 تکلیف شهرستان روشن شده بود ولی کسی جرأت اعلامش را نداشت. استاندار وقت استان با احتیاط ، جوانب امر را بررسی میکرد و برای تعیین فرماندارش برنامهریزی مینمود. مشکل حالا دو چندان هم شده بود چرا که نام ارسباران که قبل از انقلاب اسلامی برای حذف نام قرهداغ به خورد ملت شریف داده شده بود، تنشزا شده و حساسیت را صد چندان کرده بود و همسایگان ما هم شدیداً معترض بودند بدون اینکه به کنه مسئله پی برده باشند و من هم که اصلاً موافق آن نبودم (لازم به توضیح است که نام مربوطه از طریق استانداری وقت پیشنهاد شده بود) بصورت کتبی از وزارت کشور درخواست تغییر نام ارسباران را داشتم و مسئله هم برای من و مردم خاتمه یافته بود چون که مردم پیگیر شهرستان بودند نه اسم خاص که خوشبختانه با پیگیریهای استانداری و بنده این مشکل هم بعد از افتتاح فرمانداری، حل گردید و نام تاریخی ورزقان با تمامی اعضای خانوادهاش و مفاهیم مربوطهاش ،حفظ گردید.
جلسات مختلفی با مسئولین ذیربط جهت کسب آمادگی در بین مردم و مسئولین برگزار شد و اولین فرماندار شهرستان ارسباران (نامی که قبل از انقلاب اسلامی برای زدودن کلمه تاریخی قرهداغ از دیارمان انتخاب گردیده بود ) یعنی ورزقان به نام «صابر اسماعیل اقدم» منصوب شد که نظرات مختلفی را هم به دنبال داشت و در مجموع به علت بومی بودن ایشان مورد استقبال عموم قرار گرفت.
یواش یواش ما به فکر برنامهریزی برای افتتاح افتاده و با تنی چند از اهالی منطقه تبادل افکار کرده و حدود یک ماه مانده به روز موعود که در زمستان هم واقع شده بودیم مقرر شد جلسهای در شهر ورزقان تشکیل و از چگونگی موضوع حضار و به دنبال آن شهروندان عزیز را که بیصبرانه انتظار میکشیدند آگاه سازیم. جلسه ای در منزل آقای «هوشنگ نصیرپور» تشکیل گردید که اغلب ریشسفیدان و معتمدان شهر و از جمله گلایهمندان هم حضور داشتند ما حدوداً یک سال بود که بعد از انتخابات با اکثر آقایان دیداری نداشتیم. من با احتیاط در جمع حضار وارد و به شدت و با صمیمیت هرچه تمامتر مورد محبت و تشویق آقایان مدعوین قرار گرفتم که برایم بسیار شیرین و خاطرهانگیز است. وقتی دوستان قطعیت تاسیس شهرستان را شنیدند فرق شعار و عمل را تمیز داده واغلب متأثر شده و صلوات فرستادند و اشک شوق از چشمان آنها جاری شد و همدیگر را در آغوش فشرده و بر اجرای دقیق برنامههای شادیآفرین در روز افتتاح تاکید کردند. محبت بیش از حد مردم سرمای استخوانسوز ورزقان را بی اثر کرده بود و شهرستان شدن در واقع هویت ملی اهالی منطقه را بعد از سالیان سال بر خودشان برگردانده بود که بسیار با اهمیت و قابل تأمل بود.